شعر و داستان/امین فرومدی

ساخت وبلاگ
∞چراغی به دستم چراغی در برابرم ∞ ∞ ∞ من به جنگ سیاهی می روم∞بودن∞گر بدین سان زیست باید پستمن چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزماز بلند کاج خشک کوچه ی بن بستگر بدین سان زیست باید پاکمن چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوهیادگاری جاودانه برتراز بی بقای خاک∞نقد فرمالیستیِ شعرِ « بودن »این شعر از شاملو، بر مبنای « تباین » است ، و اندیشه ی محوری آن ، كه نشان داده خواهد شد، نه تقابل« خوب » و « بد » - آنگونه كه در نگاه اول به نظر می آید – كه اندیشه ی درست و مفید زیستن ، و نیز در غیر اینصورت مردن شرافتمندانه ( كه در عین حال گویی داوطلبانه است ) ، می باشد. این شعر از دو بند تشكیل شده است و هر بند خود متشكل از سه سطر می شود ، تا تباین مذكور را با تساوی سطور به ذهن القاء كند ، یعنی به عبارتی ، هر سطر از بند اول ، با هر سطر از بند دوم در تباین و تقابل می ایستد . به ویژه انكه - حداقل – دو سطر اول از هر بند دارای كلمات و عباراتی كاملا" مشابه اند: در سطر اول از بند اول « گر بدین سان زیست باید - »، با مشابه خود در بند دوم ، و در سطر دوم از بند اول « من چه – اگر » نیز با مشابه خود در بند دوم ، كاملا" یكسان است . شاعر، در نخستین بند شعر، نمی خواهد « پست » زندگی كند ، لذا اگر مجبور شود كه آنگونه بزید ، ترجیح می دهد كه زنده نماند . شاعر این زنده نماندن را البته با « رسوا » كردن انجام می دهد، آن هم با آویختن « فانوس عمرش » از درختی بلند (« كاج » )، چرا كه همگان باید ببینند و بدانند ، آن چگونه زمانه ای است كه شاعر در آن می زید ، و هم اینكه ببینند و بدانند كه او ( شاعر ) نمی خواهد در آن اوضاع زنده بماند.در این جا واژه ی« بی شرمم » به كار برده می شود ، كه در كنار واژگانی چون « پس شعر و داستان/امین فرومدی...
ما را در سایت شعر و داستان/امین فرومدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shereamino بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 20:05

پرتره چاندوس، اوایل قرن ۱۷ میلادیزاده غسل تعمید ۲۶ آوریل ۱۵۶۴استراتفورد، واریک‌شر، انگلستانمحل زندگی لندن، استراتفورددرگذشته ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ (۵۱ سال)استراتفوردنام(های) دیگر سخن سرای آونپیشه نمایش‌نامه‌نویس، شاعر، بازیگرملیت انگلستانسبک نوشتاری تئاتر رنسانس انگلستانبنیانگذار سالن نمایش گلوبدلیل سرشناسی برترین نمایشنامه‌نویس تمام ادوارهمسر(ها) ان هتویفرزند(ان) سوزانا هالجودث کواینیهمنت شکسپیرپدر و مادرجان شکسپیر (پدر)ماری شکسپیر (مادر)امضا و این چند اندرز را به خاطر بسپار؛ آنچه می‌اندیشی بر زبان میاور و به اندیشه‌های نسنجیده جامه‌ی عمل مپوشان؛خوش برخورد باش، اما به هیچ‌رو مبتذل نباش؛دوستان خود را پس از آزمودن با پنجه‌ی فولادین در جانِ خود جای ده، ولی دست‌های خود را برای پذیرایی از هر خامِ سر از تخم‌درآورده‌ای فرسوده مکن.از ستیزه بپرهیز، اما اگر بدان کشانده شدی چنان بکوش که از تو پروا کنند.گوشِ خود را به شنیدنِ گفته‌ی هر کس بگمار، ولی با کمتر کس همداستانی کن.با هرکسی رأی بزن، اما قضاوت خود را فاش مگردان.به مقتضای آنچه در کیسه داری رخت‌های گرانبها بپوش، اما دور از بلهوسی باش؛ جامه‌ات فاخر باشد، نه پر زرق و برق، زیرا هیئت ظاهر ای بسا که بر خودِ مَرد دلالت می‌کند، و در فرانسه مردم بلندپایه و والامقام خاصه از این راه نشان می‌دهند که نسبِ عالی دارند.نه وام بگیر و نه وام بده؛ زیرا وام دادن چه بسا از دست دادنِ پول و دوست، هر دو است، و اما وام گرفتن عقل معاش را کُند می‌دارد.به ویژه این یک نکته: با خود درستکار باش، و همچنان که به یقین شب از پس روز می‌آید، نتیجه چنان خواهد بود که با دیگران نخواهی توانست دغلکار باشی. خدا به همراه، دعای خیر من این پندها را در تو بار شعر و داستان/امین فرومدی...
ما را در سایت شعر و داستان/امین فرومدی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shereamino بازدید : 19 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 20:24